وقتی قدر خط adsl  با سرعت ۲ مگابایت و صفحه کلید tvm کلاس بالای خود را ندانی! نهایتا در بیابان بی آب و علفی گیر می افتی که بالاجبار تن به خط dial up با سرعت ۵۶ بایت و صفحه کلید اجق وجق لب تاب خانه یکی از اقوام و غیره و ذلک هم بدهی! هر چند آن اقوام و خویشان ما انسان هایی بسیار با معرفت و بزرگواری اند ( خودمان تعریفشان نکنیم پس کی بکند؟!) و چند روزی حسابی ما را شرمنده معرفت خود نمودند ولی این چند صباح ، تجهیزات رایانه ای و اینترنتی شان حسابی حال ما را گرفت و دقیقا آنچه گفتیم منجر به تاخیر مثنوی « کتاب یزد » گردید و متاسفانه چند روزی فرصت بروز رسانی این سنگر فراهم نشد ، خدا می داند هر جا باشم یاد دوستان در دل و قلبم باقی است. هر چند می خواهم بیشتر بنویسم اما از شما چه پنهان که حروفِ چینی گونه صفحه کلید از یکطرف و پرش مداوم مکان نما از آخر سطر به هرجا که پیش آمد خوش آمد بیشتر فرصت درد دل نمی دهد. در روزهای آینده به یمن نظر مبارک امیر لبخند و عشق حضرت حیدر(ع) اگر عمری باقی بود ، به جمع شما دوستان خواهم پیوست.
اگر نظری در وبلاگ دوستان  نگذاشته ام نیز تنها معلول همین دلیل است. ایام عزت مستدام.
این مطلب را شنبه شب نگاشتم و قرار بود همان وقت بروز شوم که بنا به همان دلایل فوق الذکر امکانش میسر نگردید.باز هم پوزش!
جدی میگم یک) یک وقتی همسفره ای می گفت به اینترنت معتاد شده است  ، تازه الان به داغ دلش رسیدم!
جدی میگم دو) مگمه!: خودمانیم اینترنت هم عجب نعمت بزرگی است!
جدی میگم سه) ناگفته نماند برخی دوستان نیز در مدتی که ما نبودیم لطف کرده در وبلاگ ما ، مرتب کلید F5 را به نیابت از ما فشردند که از آن بزرگواران نیز صمیمانه تشکر می گردد!
جدی میگم چهار) تاریخ و ساعت اولین نظر را ببینید تا باور کنید مطلب را کی نوشتم و یکی دو دقیقه هم بروز شد ولی تا خواستم اصلاحش کنم ناگهان غیبش زد و نتیجه این شد که امروز ، بروز گردد!