کریم اهل بیت ، غریب و همچنان مظلوم

سال های سال است در کنار مسجد النبی و حرم با صفای آخرین رسول منجی چهار دردانه پیامبر در حصار غربت جهل مردمانی عنود و لجوج آرمیده اند و سبط اکبر پیامبر حضرت امام مجتبی (ع) یکی از آن چهار بزرگوار است.
حضرت امام حسن (ع) که امروز سالروز میلاد مبارک و فرخنده آن بزرگوارست به یقین غریب ترین امام شیعیان است چرا که در زمان حیات پربار و ارزشمندش گرفتار دشمنی خانگی ، خطرناک و خائن و در زمان ممات در بند مردمی گمراه و دور از رحمت خدا قرار گرفته است.
در بقیع۱ گوهر گرانبهایی مدفون شده که به کریم اهل بیت مشهور است .آن حضرت بسان تمامی خاندان پاک ائمه طاهرین (علیهم السلام) دستی باز و گشاده داشت. در مدینه به همت حضرت مهمانسرا و مضیف خانه ای ساخته شده بود که هر غریبی را تا سه روز پذیرایی می نمود.تهی دستان مدینه و غریبان تازه وارد به شهر مأوا و محل امن خویش را در مهمانخانه ی حضرت می یافتند و از خوان کرم آن بزرگوار بهره می بردند.
و اینک آن کریم اهل بیت در غربت جهل بی خردان تاریخ سالیان سال است که غریب و تنهاست.
بد نیست بدانید قبر چهار امام مدفون در بقیع دارای گنبد و بارگاه بوده و وهابیان پس از تضعیف امپراتوری عثمانی و پیروزی بر «شرفای حاکم بر حجاز» و تسلط بر مدینه، در ۸ شوال سال ۱۳۴۳ قمری (ماه می 1925 میلادی) قبور و بارگاه چهار امام معصوم را ویران کردند.
سالروز میلاد آن امام همام را تبریک گفته همه با هم در این روزهای عزیز و عظیم دست بدعا بر می داریم تا خداوند متعال هر چه زودتر صاحب ملک را برساند تا در سایه حکومت قدرتمند و عالم گستر خویش بر غربت کریم اهل بیت نیز پایان بخشد.انشاء ا...
در سایت شهید آوینی به آدرس لینک زیر می توانید تصاویر کم نظیر قبرستان بقیع قبل از تخریب را مشاهده فرمائید.دعا بفرمائید.

http://www.aviny.com/Occasion/jang-narm/vahabiat/baghi/old-baghi.aspx

 

پی نوشت:

۱) بقیع الغرقد یا قبرستان بقیع در نزدیکی مسجد و منزل پیامبر(صلل الله علیه و آله و سلم) قرار دارد و گفته شده است اولین کسی که به توصیه پیامبر(صلل الله علیه و آله و سلم) در بقیع دفن شد «جناب عثمان بن مظعون» بود که از اصحاب خالص پیامبر(صلل الله علیه و آله و سلم) و ارادتمندان امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به شمار می‌رفت. سپس برخی از شهدای اُحُد در این محل دفن شدند و بر شرافت آن افزوده شد. پیروان مکتب اهل‏بیت(علیهم السلام) به دلیل آنکه پيکر مطهر چهار امام معصومشان ـ امام حسن مجتبي، امام سجاد، امام محمدباقر و امام جعفر صادق(عليه السلام) به همراه فاطمه بنت اسد مادر و ام‏البنين همسر اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اسماعیل فرزند امام صاد(علیه السلام) ـ در اين قبرستان مدفون است به آن توجه دارند. بیت الاحزان یعنی مکانی که حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در آن برای پدر بزرگوارش(صلل الله علیه و آله و سلم) و نیز ستم‏هایی که بر وی و همسرش رفته بود می‏گریست نیز در همین مکان قرار دارد. وهابیان پس از تضعیف امپراتوری عثمانی و پیروزی بر «شرفای حاکم بر حجاز» و تسلط بر مدینه، در ۸ شوال سال ۱۳۴۳ قمری (ماه می ۱۹۲۵میلادی) قبور و بارگاه چهار امام معصوم را ویران کردند. آنها حتی قصد خراب کردن حرم پیامبر(صلل الله علیه و آله و سلم) را نیز داشتند که به دلایلی موفق به این کار نشدند. پس از استیلای آل‏سعود سخت‏گیری‏های زیادی برای زیارت این مقبره مقدس به وجود آمد که تا امروز ادامه دارد.هم‏اکنون کسانی که برای زیارت به این مکان مشرّف می‏شوند با افرادی مواجه می‏گردند که به زبان‏های فارسی و عربی در مذمت زیارت قبور سخنرانی می‏کنند و حتی اصل وجود قبور ائمه در این مکان را نیز انکار می‏نمایند!!

چراغی را که ایزد بر فروزد   هر آن کس پف کند ریشش بسوزد

به بهانه تهدیدات اخیر وهابیت علیه مراقد شریف اهل بیت در شام

در سال پانصد و پنجاه و هفت هجرى مردى از اتابكان شام به نام نور الدین محمودبن زنگى بر شام و حجاز حكومت داشت، او حاكمى بود نیكوكار و اهل تهجد و شب زنده‏دارى، شبى پس از تهجد و اعمال شب به خواب رفت و رسول خدا (ص) را در خواب دید.
آن حضرت دو نفر آدم سرخ پوست را به نورالدین نشان داد و فرمود: مرا از دست این دو نفر نجات بده: «یا نورالدین انقذنى من هذین الرجلین» نورالدین با وحشت از خواب پرید، وضو گرفت و نماز خواند و بخوابد رفت، باز آن حضرت را در خواب دید كه مى‏فرمود: مر از دست این دو نفر نجات بده.
نورالدین باز از خواب پرید و مات و مبهوت درباره خواب فكر مى‏كرد دفعه سوم كه به خواب رفت باز حضرت را در خواب دید كه فرمود: مرا از دست این دو نفر نجات بده، دیگر خواب به چشمانش نرفت.
او وزیر صالح و نیكوكارى بنام جمال الدین موصلى داشت، فرستاد وزیر را بیدار كرده و آوردند، او خواب عجیب خود را با وزیرش در میان گذاشت. وزیر گفت: خواب عجیبى است لابد در مدینه اتفاقى افتاده كه علاج آن از تو ساخته است، دیگر توقف روا نیست، هم اكنون باید به طرف مدینه حركت كنى، خوابت را نیز به كسى نگو.
نورالدین همان شب با بیست نفر و وزیرش به مدینه حركت كردند پول زیادى نیز با خود به همراه برد، این كاروان پس از شانزده روز به مدینه رسید، چون به نزدیك مدینه رسید، در خارج آن غسل كرد، بعد داخل شهر شد در روضه ما بین قبر شریف و منبر آن حضرت نماز خواند و آنگاه نشست و نمى‏دانست چه كار بكند.
شب اول فرا رسید، در اولین شب رعد و برق عجیبى در آسمان پیدا شد، و زمین چنان بشدت لرزید كه نزدیك بود، كوهها از جا كنده شود، چون صبح شد مردم در مسجد جمع شدند.
وزیر به مردم گفت سلطان به قصد زیارت رسول خدا (ص) به مدینه آمده و با خود پول زیادى آورده كه به اهل مدینه (حرم الرسول) تقسیم خواهد كرد از آمدن به محضر سلطان غفلت نكنید.
مردم گروه گروه مى‏آمدند، نورالدین به آنها جایزه مى‏داد و در قیافه‏شان دقت مى‏كرد تا مگر آن دو نفر را كه درخواب دیده بود پیدا كند، همه آمده و پول گرفتند ولى آن دو قیافه پیدا نشدند، نورالدین به مأموران گفت: آیا كسى ماند كه پول نگرفته باشد؟ گفتند: نه. مگر دو نفر از اهل مغرب كه آنها هم پول نمى‏گیرند. دو مرد نیكو كارند و بى نیاز، بهمه اهل حاجت كمك مى‏كنند، پیوسته روزه مى‏گیرند و دائم الجماعه هستند، گفت: آن دو را نیز بیاورید، چون حاضر شدند، دید همانها هستند كه رسول خدا (ص) در خواب نشان داده است .
نورالدین پرسید شما اهل كجاهستید؟ گفتند: از بلاد مغرب (اروپا) براى حج آمده‏ایم، قصد داریم كه امسال در مدینه در محضر رسول خدا (ص) باشیم. گفت: راست بگوئید قصّه شما چیست، آن دو ساكت شدند، پرسید منزل شما كجاست؟ گفتند: در كاروانسرائى نزدیك حجره شریفه حضرت رسول (ص).
نورالدین آنها را در آنجا نگاه داشت و خود به منزل آنها آمد، دید در منزل آنها پول زیاد و دو عدد توبره و مقدارى كتاب و یك عدد حصیر است. در اینجا حاضران شروع به تعریف و تمجید آن دو نفر كر دند كه اهل شهر از آنها بسیار خوبى دیده‏اند و هر روز در زیارت آن حضرت و زیارت بقیع هستند و هر هفته به زیارت مسجد «قبا» مى‏روند، نورالدین گفت: سبحان الله.
آنگاه وى به كاویدن در منزل آنها پرداخت و چون حصیر را برداشت سردابى ظاهر شد كه بطرف حجره شریفه قبر حضرت رسول (ص) مى‏رفت، حاضران از دیدن سرداب كه به طرف قبر آن حضرت كنده شده به وحشت افتادند.
نورالدین پس از احضار آن دو گفت: جریان خودتان را باز گوئید، بعد آن دو را به شدت شلاق زدند.
بالاخره آنها در اثر شلاق به سخن درآمده و گفتند: ما دو نفر مسیحى هستیم، پادشاه نصارى و كشیش بزرگ، ما را به صورت و زىّ (لباس) حاجیان به اینجا فرستاده و پول زیادى به ما داده تا جسد شریف حضرت رسول را بیرون آورده و به اسپانیا (اندلس) ببریم.
لذا در این كاروانسرا كه نزدیك قبر آن حضرت است منزل گرفته‏ایم، ما شبها این سرداب را مى‏كندیم، روزها به بهانه زیارت بقیع، خاك آنرا در میان قبور مى‏پاشیدیم و مدتى است كه این كار را مى‏كنیم و چون به حجره شریفه نزدیك شدیم، رعد و برق و زلزله ما را هراسان كرد.
نورالدین فرداى آنروز، آن دو را در میان مردم حاضر كرد و در حضور مردم از آنها اقرار گرفت، آن وقت خواب رسول (ص) را به نظر آورد كه آنحضرت او را براى رفع این مشكل اهل دانسته است به شدت گریه كرد.
بعد فرمان داد هر دو نفر را در كنار حجره شریفه گردن زدند، سپس دستور داد، سرب زیادى آماده كردند و در اطراف حجره شریفه خندقى كندند كه به آب رسید، بعد سرب را ذوب كرده و در آن خندق ریختند كه به حكم حصارى در اطراف حجره شریفه شد، بعد از این كار به شام محل حكومت خویش بازگشت.
ناگفته نماند: این خواب و این معجزه را مرحوم محدث نورى در دارالسلام ج ۲ ص ۱۰۹ از كتاب تحفة الازهار سید ضامن مدنى نقل كرده و گوید: در آن سال فضل بن امیر هاشم حاكم مدینه بود.
و نیز سمهودى آنرا در كتاب وفاء الوفاء ج ۲ ص ۶۴۸ نقل كرده و بچند منبع نیز اشاره نموده است و تصریح كرده كه نورالدین محمودبن زنگى در سال پانصد و پنجاه و هفت هجرى به مدینه آمده است .
و نیز ناگفته نماند : نورالدین محمود بن زنگى از اتابكان شام است كه از سال پانصد و چهل تا پانصد و هفتاد و هفت در شام حكومت كردند ، نورالدین محمود یكى از سرشناسان آن سلسله است، ابن اثیر در تاریخ كامل ج ۹ حالات او را بتفصیل نقل كرده است .